دلم برات تنگ شده...



برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ؛ دلتنگی یعنی تو نیستی


با یاد تو این ستاره ها رنگی بود



این دفتر خاطرات من سنگی بود



از درس کلاس عاشقی سهمم باز



یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود




من ازفاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی میمیرم
ساعت گریه و غم هیچ نمیخوابد و من
در الفبای زمان خسته این تقدیرم



لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد ؟دلتنگی معنی ندارددرد داردچه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی

نمی وزد



ما شمع غمیم شعله نداریم
آواز تنیم خانه نداریم
باور به خدا کن که همیشه
جز دوری تو غصه نداریم



خدایا …!!
از تو دلگیرم …
گفته بودی حق انتخاب داری پس چرا انتخابم درکنارم نیست؟



از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم …
دلم پرواز میخواهد !
.

گریه...


شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده

تقدیم به خواهرم ...



آنقدر دلتنگتم که حتی

 ابلیس بر وسعت این دلتنگی سجده می کند

تقدیم به عشقم.....


دوستت دارم

گلایه از تکراری بودنش نکن

مشکل از مـــــن نیست

تو زیادی دوست داشتنی هستی

دوستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم

بازی با هم بودن...



کنــارت هستند تا کـــی !؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند

از پیشــت میروند یک روز

 کدام روز ؟!

وقتی کســی جایت آمد

دوستت دارند تا چه موقع !؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند

میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه

فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !

و این است بازی باهــم بودن  !!!

دردو دل که میکنی....


درد ِ دل کـه می کنــی


ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی ِ سیـنی


و تعـارف می کـنی کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد بــردارنـد


تیــز کننــد


تیــغ کننــد


و بــزننـد بـه روحـت !


دارم گریه میکنم....


 

دارم گریه میکنم

دیگه حتی یادم رفته با دیگران باید چطور حرف زد به خدا


نمیدونم چطوری حرف بزنم که از دستم ناراحت نشن

کاش بودی میدیدی دلم چطور شکسته


کاش بودی میدیدی اشکامو

خودت بوسم میکردی بهم میگفتی دردت بجونم گریه نکن تو منو داری

کاش بودی نمیزاشتی اینقدر بغض کنم

کاش بودی تا حرف دلم رو بهت میگفتم

کاش بودی دل داریم میدادی دلم برای اون قربونت برم تنگ شده

دلم برای اون دستات تنگ شده


دلم برای دیدن اون چشات تنگ شده

دلم بعد جور گرفته کجایی



گریه....



 

کاش میشد بچگی را زنده کرد / کودکی شد ، کودکانه گریه کرد

شعر ” قهر قهر تا قیامت ” را سرود / آن قیامت ، که دمی بیش نبود

فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ / کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . .


راستی یادت باشه :

سکوت همیشه نشانه رضایت نیست ، شاید کسی داره خفه میشه پشت

یه ” بغض . . .


 

یه دریا اشک برای ریختن دارم . . .

یه دل گرفته . . .

یه زندگی پر از خالی . . .

من سرشارم از تنهایی . . .


 

 کاش فقط یک نفر بود که وقتی نصف شب بغض میکردم بغلم میکرد

و میگفت گریه کنی میکشمتا . . . !

تقدیم به عزیز دلم ....


این روزها حسی دارم آمیخته با دلتنگی …

کم می آورم، بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند، اما نه

هر بازوانی، فقط حصار آغوش تو


من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در


آغوشم بگیری و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم!


عشق من، بوسه با لجبازی، بیشتر می چسبد!


گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد که بیاد تو

تنهاییم و من اجازه ندم!


و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه مگه

من مردم که تنها بمونی …!


در آغوشم که میگیری آقدر آرام میشوم که یادم میره باید نفس

بکشم